دلبند من عسلدلبند من عسل، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره
آیسا و عمادرضاآیسا و عمادرضا، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

معجزه های مامان و بابا

زمزمه

نشسته ام پشت مانیتورم و فکر میکنم که حتما روزی میاید که دخترک برای داشتن ِ نعمت ِ خواهر و برادر از من تشکر میکند.... حتما یک روز میاید که تمام دعواها وقهرها و لجبازی هایشان به پایان رسیده است و آن صلح و آرامش ودوستی عمیقی که بین برادر و خواهرها هست بینشان جریان دارد .... حتما خوشحال خواهد بود ازین همصحبت های مهربان ودلسوز ودوست داشتنی! وخداراشکر خواهد کرد که مادرش ناخواسته باردارشده تا همدمی هایی بیایند برای تنهاییهایش..... برای روزهای سخت زندگی اش و بشوند سنگ صبور و مونس حرفهای نگفتنی اش..... حرفهایی که حتی نمیتواند به مادرش بگوید ... همانطور که من امروز ...   ساعتها حرف دارم برای خواهرهایم.....ساعتها وساعتها ...
18 فروردين 1394

روزشمار

کمتر از دو ماه و دو هفته دیگر باقیست !..... از بارداری اول زودتر گذشت انگار.... شاید چون سرگرم اولی بودم و وقت زیادی برای شمردن روزهای باقیمانده نداشتم والبته ندارم ! حالا 2  ماه و نیم دیگر مانده تا این دوتا وروجک ِ کوچک بدنیا بیایند.... وروجک هایی که اینروزها معلوم نیست آن تو ! دارند چه ورزش رزمی انجام میدهند! که اینهمه بالا وپایین میپرند وهی شکم من را کج ومعوج میکنند !!! وخب ....این پست، جهت اعلام جنسیت وروجک هایمان است!!!!! یک دختر و یک پسر .... به نام های عمادرضا و آیسا انشاءالله قدمشان خیر باشد   پ ن : اینروزها حالمان خوش نیست تا یک عکسی ونوشته ای از این دخترک بگذاریم. خبر فوت عموی همسرم که حا...
8 فروردين 1394
1